صدرالمتألهین3 - عشق و محبت از دیدگاه ملاصدرا

تعریف عشق و محبت در لغت
حب نقیض بغض و مترادف وداد است. این واژه در فارسی معادل دوستی است که در مقابل آن کینه قرار دارد. در لاتین Amor، در انگلیسی Love و در فرانسه Amour میباشد.(1)
عشق نیز وقتی به کمال خود می رسد قوا را ساقط می گرداند و حواس را از کار می اندازد و عاشق را بی اشتها کرده و از غذا باز می دارد و میان عاشق و مردم جدایی می افکند و او بیمار می گردد یا دیوانه می شود و در نهایت هلاک می گردد.
ریشه واژه ی محبت
در تبیین ریشهی محبت با توجه به اقوال برخی بزرگان میتوان چنین تقسیم بندی نمود :
1- حب از حَبّ گرفته شده است که جمع حبه است بمعنی دانههای گندم و جو و غلات دیگر ( که مطعومات و غذاها هستند.) و حبه القلب جایگاه محبت و دوستی و یا مرکز وجود است که نتیجه و ثمرهی دل و خاطر، مرکز و هویدای دل و یا لکهای از خون سیاه در وسط قلب می باشد.
2- ممکن است حِب مأخوذ از حب ( به کسرحاء ) باشد و منظور دانه گلها و ریاحین صحرایی است. حُب، حِب نامیده میشود زیرا مغز و لباب حیات است و الحُب یعنی محبوب و به شدت دوست داشتنی.(2)
ریشه واژه ی عشق
عشق را فرط المحبه(3) و گذشتن از حد در محبت(4) گویند که از نظر ریشهی عربی میتوان حالات را در نظر گرفت:
1- از عشق گرفته شده است که قله و بالاترین نقطهی کوه است و اگر گفته شود فلانی عاشق شده است منظور این است که محبت او زیاد شده است و به حداکثر رسیده است.(5)
ملاصدرا حکیم و فیلسوف بزرگ اسلامی عشق و محبت را مترادف میداند و آن را ابتهاج به شیء موافق تعریف میکند اعم از این که عقلی باشد یا حسی، حقیقی باشد یا ظنی. او معتقد است که در همهی موجودات عشق و شوقی نسبت به کمال وجود دارد و معشوق و محبوب حقیقی ذات حق تعالی است.
2- از عشقه گرفته شده است که گیاهی است که به دور درخت می پیچد و آب آن را می خورد و رنگ آن را زرد می کند و سبب ریختن برگ های آن می شود و بعد از مدتی خود درخت نیز خشک می شود. عشق نیز وقتی به کمال خود می رسد قوا را ساقط می گرداند و حواس را از کار می اندازد و عاشق را بی اشتها کرده و از غذا باز می دارد و میان عاشق و مردم جدایی می افکند و او بیمار می گردد یا دیوانه می شود و در نهایت هلاک می گردد.(6)
عشق و محبت از دیدگاه ملاصدرا

ملاصدرا حکیم و فیلسوف بزرگ اسلامی عشق و محبت را مترادف میداند(7) و آن را ابتهاج (8) به شیء موافق تعریف میکند اعم از این که عقلی باشد یا حسی، حقیقی باشد یا ظنی.(9)
او معتقد است که در همهی موجودات عشق و شوقی نسبت به کمال وجود دارد و معشوق و محبوب حقیقی ذات حق تعالی است(10).
توضیح و شرح بیشتر نظریه صدر المتألهین را در مقالات بعدی دنبال خواهیم نمود.
ادامه دارد...
------------------
پی نوشت ها
1- جمیل صلیبا، فرهنگ فلسفی، ص 291.
2- الحسنبنمحمد راغب اصفهانی، ترجمه غلامرضا خسروی حسینی، مفردات فی غریبالقرآن، تهران، مرتضوی، 1361،ص 428.
3- محمدبنمکرم ابنمنظور، لسان العرب،ص 251.
4- فخرالدینبنمحمد طرایحی، مجمع البحرین،ص 214.
5- فاطمه طباطبایی ،سخن عشق(دیدگاههای امام خمینی و ابن عربی)، ص 19.
6- علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیرنظر محمد معین و سید جعفر شهیدی ، ج10 ، ص14024.
7- محمد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج 7، ص149.
8- ابتهاج به معنی سرور، شادی و خرمی است.یعنی آنچه سبب نشاط روحی انسان می شود.(فرهنگ معین)
9- محمد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی، رساله سه اصل،به تصحیح: سید حسین نصر، ص169؛ محمد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی،المبدأ و المعاد،ص113.
10- محمد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه،ج 7، ص148.
نجمه السادات رادفر
کارشناس فلسفه اسلامی
==================================================
برگرفته از سایت تبیان
*****************
تدوین توسط همرزم گرامی Mollasadra