قرارگاه مجازی پدافند غیر عامل

ما مدعیان صف اول بودیم... از آخر مجلس شهدا را چیدند...
يكشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۱، ۱۲:۳۸ ب.ظ

صدرالمتألهین4 - مراتب عشق و محبت در تفکر صدرالمتألهین

 عشق زمینی و عشق آسمانی

عشق و محبت


ملاصدرا فیلسوف متأله شیعه تعریف خاصی از عشق و محبت دارد که اجمالاً تحت عنوان عشق و محبت از دیدگاه ملاصدرا بدان پرداختیم. اکنون برآنیم تا به صورت مفصل تری آن را مورد بررسی قرار دهیم.پیش از آن لازم است تا گفتاری در مراتب این حقیقت بحث برانگیز داشته باشیم. زیرا با آنکه درباره‌ی محبت و عشق سخن بسیار رفته است و برخی از دانشمندان و متفکران کوشیده‌‌اند به سبک و سلیقه‌ِِ‌‌‌‌‌‌ی خود به توصیف و تبیین آن بپردازند اما اکثر آنان حقیقت عشق را تعریف ناپذیر دانسته‌اند و عشق را ذات محض و صرفی می‌دانند که نمی‌توان آن را تحت مقوله‌ای از مقولات در آورد و برای آن جنس و فصلی در نظر گرفت.(1) از این نظر عشق و محبت به شکل منطقی قابل تعریف نخواهد بود و فقط می‌توان به توصیف آن پرداخت و بر مبنای ذوق و دریافت خود از آن سخن گفت. از این رو سخن از مراتب آن برای فهم روشن تری از آن راهگشا خواهد بود

مراتب عشق و محبت

عده‌ایی معتقدند عشق یک نوع بیشتر نیست و آن همان عشق جنسی است که ریشه‌ی عضوی و فیزیولوژی دارد و غیر از این نیست و تمام عشق‌هایی که در عالم وجود داشته است و دارد با همه آثار و خواصش همه عشق‌های جنسی‌اند. یعنی عشق را چه از لحاظ مبداء و چه از لحاظ کیفیت و چه از لحاظ هدف جز شدت غریزه جنسی نمی‌دانند. از نظر این عده استعمال عشق در مورد خداوند نیز خارج از نزاکت و ادب و عبودیت است. فروید از روانشناسان غربی حتی محبت را نیز همانند عشق امری جنسی می‌داند و تا آنجا پیش می‌‌رود که خیر و فضیلت و علم دوستی و همه چیز را جنسی می‌داند که البته امروزه کسی نظریه او را قبول ندارد.(2)

 قدر مسلم این است که بشر عشق را ستایش می‌کند یعنی یک امر قابل ستایش می‌داند در صورتی که آنچه از مقوله شهوت است قابل ستایش نیست، مثلاً انسان شهوت خوردن و یا میل به غذا که یک امر طبیعی است دارد ولی این میل طبیعی قابلیت تقدیس پیدا نکرده است. پس می‌توان گفت عشق هم تا آنجا که به شهوت جنسی مربوط باشد مثل شهوت مرد و زن است و قابل تقدیس نیست و لذا آنچه قسمت بزرگی از ادبیات دنیا را در تقدیس عشق تشکیل می‌دهد به نوع دیگری از آن مربوط است که خود دارای درجات و مراتبی است.(3) که شامل عشق انسان به انسان، انسان به خدا، خدا به انسان و خدا به ذات خود است.

با آنکه دربارهِِِِِِِِِِ‌ی محبت و عشق سخن بسیار رفته است و برخی از دانشمندان و متفکران کوشیده‌‌اند به سبک و سلیقه‌ِِ‌‌‌‌‌‌ی خود به توصیف و تبیین آن بپردازند اما اکثر آنان حقیقت عشق را تعریف ناپذیر دانسته‌اند و عشق را ذات محض و صرفی می‌دانند که نمی‌توان آن را تحت مقوله‌ای از مقولات در آورد و برای آن جنس و فصلی در نظر گرفت.

 از نظر این گروه باید میان عشق شهوانی و جنسی با غیر آن که عشق افلاطونی(4) خوانده می‌شود فرق گذاشت به بیان دیگر میان عشق زمینی و عشق آسمانی تفاوت قائل شد. در واقع احساسات انسان انواع و مراتب دارد.برخی از آنها از مقوله‌ی شهوت و مخصوصاً شهوت جنسی است که از وجوه مشترک انسان و سایر حیوانات است با این تفاوت که در انسان اوج و غلیان زاید الوصفی می‌گیرد و بدین جهت نام عشق بدان می‌دهد و در حیوان هرگز بدین صورت در نمی‌آید ولی به هر حال از لحاظ حقیقت و ماهیت جز طغیان و فوران و طوفان شهوت چیزی نیست و از مبادی جنسی سرچشمه می‌گیرد و به همان جا خاتمه می‌یابد اما انسان نوعی دیگر احساسات هم دارد که از لحاظ ماهیت و حقیقت با شهوت مغایر است.

عشق و محبت


هنگامی که انسان تحت تأثیر این نوع عواطف و احساسات عالی قرار می‌گیرد محبوب و معشوق در نظرش احترام و عظمت پیدا می‌کند و سعادت او را می‌خواهد و آماده است خود را فدای خواسته‌های او کند. این نوع از احساسات اگر به اوج و کمال برسد به روح شکوه و شخصیت و عظمت می‌دهد.(5)

البته نظریه سومی نیز وجود دارد که معتقدست ریشه‌ی همه عشق‌ها امر جنسی است ولی همین امر جنسی در شرایط خاصی تدریجاً تغییر شکل می‌دهد و خاصیت جنسی و شهوانی خود را از دست می‌دهد و جنبه روحی و معنوی به خود می‌گیرد. این عده قائل به دوگانگی عشق از لحاظ کیفیت و هدف هستند وگرنه از لحاظ ریشه و مبدأ آن را با شهوات یکی می دانند.

هنگامی که انسان تحت تأثیر این نوع عواطف و احساسات عالی قرار می‌گیرد محبوب و معشوق در نظرش احترام و عظمت پیدا می‌کند و سعادت او را می‌خواهد و آماده است خود را فدای خواسته‌های او کند.

از نظر ایشان جای تعجب نیست که یک امر مادی شکل معنوی به خود بگیرد زیرا میان مادیات و معنویات دیوار غیر قابل عبوری وجود ندارد و هر امر معنوی اصل و پایه مادی و طبیعی دارد و هر امر مادی یک گسترش و بسط معنوی.(6) ویل دورانت مورخ معروف فلسفه در کتاب لذت فلسفه این نظریه را برگزیده و با رأی فروید بر شدت مخالفت می‌کند.(7)

دیدگاه ملاصدرا در مورد مراتب عشق و محبت

ملاصدرا تابع نظریه‌ی دوم است و معتقد است ممکن است عشق در غیر جسمانیات و متعلقات ماده هم یافت شود.(8) لذا  او عشق را دو قسم کرده است: یکی عشق حقیقی و دیگر عشق مجازی.

سخن را در اینجا خاتمه می دهیم و شرح هر یک از اقسام عشق را در دیدگاه صدر الحکما در مقالات بعدی پی می گیریم.

 

                                                                                                                                       ادامه دارد...

---------------------------------

پی نوشت ها

1- محمد علی التهانوی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، به تصحیح عبدالله الخالدی، ج2 ، ص1182.

2- مرتضی مطهری، فطرت،ص 97

3- همان،ص 95

4- برگرفته از: «ضیافت (درس‌های عشق از زبان افلاطون)،به ترجمه محمود صناعی، ص 80»

5- مرتضی مطهری، جاذبه و رافعه امام علی(ع)، صص57 51

6- مرتضی مطهری، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، ص 72

7- ویلیام جیمز، دورانت، به ترجمه عباس زریاب خویی، لذات فلسفه، ص 126

8- صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازی، الحاشیه علی الالهیات شفا، ص 83


نجمه السادات رادفر

 کارشناس فلسفه اسلامی


==================================================

برگرفته از سایت تبیان


*****************

تدوین توسط همرزم گرامی Mollasadra


نوشته شده توسط جواد نجمی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

قرارگاه مجازی پدافند غیر عامل

ما مدعیان صف اول بودیم... از آخر مجلس شهدا را چیدند...
صلوات بر امام هادی (ع)
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصِیِّ الْأَوْصِیَاءِ وَ إِمَامِ الْأَتْقِیَاءِ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّینِ وَ الْحُجَّةِ عَلَى الْخَلاَئِقِ أَجْمَعِینَ‏ اللَّهُمَّ کَمَا جَعَلْتَهُ نُوراً یَسْتَضِی‏ءُ بِهِ الْمُؤْمِنُونَ فَبَشَّرَ بِالْجَزِیلِ مِنْ ثَوَابِکَ‏ وَ أَنْذَرَ بِالْأَلِیمِ مِنْ عِقَابِکَ وَ حَذَّرَ بَأْسَکَ وَ ذَکَّرَ بِآیَاتِکَ وَ أَحَلَّ حَلاَلَکَ وَ حَرَّمَ حَرَامَکَ‏ وَ بَیَّنَ شَرَائِعَکَ وَ فَرَائِضَکَ وَ حَضَّ عَلَى عِبَادَتِکَ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِکَ وَ نَهَى عَنْ مَعْصِیَتِکَ‏ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ وَ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِکَ یَا إِلَهَ الْعَالَمِین‏

نویسندگان

 عشق زمینی و عشق آسمانی

عشق و محبت


ملاصدرا فیلسوف متأله شیعه تعریف خاصی از عشق و محبت دارد که اجمالاً تحت عنوان عشق و محبت از دیدگاه ملاصدرا بدان پرداختیم. اکنون برآنیم تا به صورت مفصل تری آن را مورد بررسی قرار دهیم.پیش از آن لازم است تا گفتاری در مراتب این حقیقت بحث برانگیز داشته باشیم. زیرا با آنکه درباره‌ی محبت و عشق سخن بسیار رفته است و برخی از دانشمندان و متفکران کوشیده‌‌اند به سبک و سلیقه‌ِِ‌‌‌‌‌‌ی خود به توصیف و تبیین آن بپردازند اما اکثر آنان حقیقت عشق را تعریف ناپذیر دانسته‌اند و عشق را ذات محض و صرفی می‌دانند که نمی‌توان آن را تحت مقوله‌ای از مقولات در آورد و برای آن جنس و فصلی در نظر گرفت.(1) از این نظر عشق و محبت به شکل منطقی قابل تعریف نخواهد بود و فقط می‌توان به توصیف آن پرداخت و بر مبنای ذوق و دریافت خود از آن سخن گفت. از این رو سخن از مراتب آن برای فهم روشن تری از آن راهگشا خواهد بود

مراتب عشق و محبت

عده‌ایی معتقدند عشق یک نوع بیشتر نیست و آن همان عشق جنسی است که ریشه‌ی عضوی و فیزیولوژی دارد و غیر از این نیست و تمام عشق‌هایی که در عالم وجود داشته است و دارد با همه آثار و خواصش همه عشق‌های جنسی‌اند. یعنی عشق را چه از لحاظ مبداء و چه از لحاظ کیفیت و چه از لحاظ هدف جز شدت غریزه جنسی نمی‌دانند. از نظر این عده استعمال عشق در مورد خداوند نیز خارج از نزاکت و ادب و عبودیت است. فروید از روانشناسان غربی حتی محبت را نیز همانند عشق امری جنسی می‌داند و تا آنجا پیش می‌‌رود که خیر و فضیلت و علم دوستی و همه چیز را جنسی می‌داند که البته امروزه کسی نظریه او را قبول ندارد.(2)

 قدر مسلم این است که بشر عشق را ستایش می‌کند یعنی یک امر قابل ستایش می‌داند در صورتی که آنچه از مقوله شهوت است قابل ستایش نیست، مثلاً انسان شهوت خوردن و یا میل به غذا که یک امر طبیعی است دارد ولی این میل طبیعی قابلیت تقدیس پیدا نکرده است. پس می‌توان گفت عشق هم تا آنجا که به شهوت جنسی مربوط باشد مثل شهوت مرد و زن است و قابل تقدیس نیست و لذا آنچه قسمت بزرگی از ادبیات دنیا را در تقدیس عشق تشکیل می‌دهد به نوع دیگری از آن مربوط است که خود دارای درجات و مراتبی است.(3) که شامل عشق انسان به انسان، انسان به خدا، خدا به انسان و خدا به ذات خود است.

با آنکه دربارهِِِِِِِِِِ‌ی محبت و عشق سخن بسیار رفته است و برخی از دانشمندان و متفکران کوشیده‌‌اند به سبک و سلیقه‌ِِ‌‌‌‌‌‌ی خود به توصیف و تبیین آن بپردازند اما اکثر آنان حقیقت عشق را تعریف ناپذیر دانسته‌اند و عشق را ذات محض و صرفی می‌دانند که نمی‌توان آن را تحت مقوله‌ای از مقولات در آورد و برای آن جنس و فصلی در نظر گرفت.

 از نظر این گروه باید میان عشق شهوانی و جنسی با غیر آن که عشق افلاطونی(4) خوانده می‌شود فرق گذاشت به بیان دیگر میان عشق زمینی و عشق آسمانی تفاوت قائل شد. در واقع احساسات انسان انواع و مراتب دارد.برخی از آنها از مقوله‌ی شهوت و مخصوصاً شهوت جنسی است که از وجوه مشترک انسان و سایر حیوانات است با این تفاوت که در انسان اوج و غلیان زاید الوصفی می‌گیرد و بدین جهت نام عشق بدان می‌دهد و در حیوان هرگز بدین صورت در نمی‌آید ولی به هر حال از لحاظ حقیقت و ماهیت جز طغیان و فوران و طوفان شهوت چیزی نیست و از مبادی جنسی سرچشمه می‌گیرد و به همان جا خاتمه می‌یابد اما انسان نوعی دیگر احساسات هم دارد که از لحاظ ماهیت و حقیقت با شهوت مغایر است.

عشق و محبت


هنگامی که انسان تحت تأثیر این نوع عواطف و احساسات عالی قرار می‌گیرد محبوب و معشوق در نظرش احترام و عظمت پیدا می‌کند و سعادت او را می‌خواهد و آماده است خود را فدای خواسته‌های او کند. این نوع از احساسات اگر به اوج و کمال برسد به روح شکوه و شخصیت و عظمت می‌دهد.(5)

البته نظریه سومی نیز وجود دارد که معتقدست ریشه‌ی همه عشق‌ها امر جنسی است ولی همین امر جنسی در شرایط خاصی تدریجاً تغییر شکل می‌دهد و خاصیت جنسی و شهوانی خود را از دست می‌دهد و جنبه روحی و معنوی به خود می‌گیرد. این عده قائل به دوگانگی عشق از لحاظ کیفیت و هدف هستند وگرنه از لحاظ ریشه و مبدأ آن را با شهوات یکی می دانند.

هنگامی که انسان تحت تأثیر این نوع عواطف و احساسات عالی قرار می‌گیرد محبوب و معشوق در نظرش احترام و عظمت پیدا می‌کند و سعادت او را می‌خواهد و آماده است خود را فدای خواسته‌های او کند.

از نظر ایشان جای تعجب نیست که یک امر مادی شکل معنوی به خود بگیرد زیرا میان مادیات و معنویات دیوار غیر قابل عبوری وجود ندارد و هر امر معنوی اصل و پایه مادی و طبیعی دارد و هر امر مادی یک گسترش و بسط معنوی.(6) ویل دورانت مورخ معروف فلسفه در کتاب لذت فلسفه این نظریه را برگزیده و با رأی فروید بر شدت مخالفت می‌کند.(7)

دیدگاه ملاصدرا در مورد مراتب عشق و محبت

ملاصدرا تابع نظریه‌ی دوم است و معتقد است ممکن است عشق در غیر جسمانیات و متعلقات ماده هم یافت شود.(8) لذا  او عشق را دو قسم کرده است: یکی عشق حقیقی و دیگر عشق مجازی.

سخن را در اینجا خاتمه می دهیم و شرح هر یک از اقسام عشق را در دیدگاه صدر الحکما در مقالات بعدی پی می گیریم.

 

                                                                                                                                       ادامه دارد...

---------------------------------

پی نوشت ها

1- محمد علی التهانوی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، به تصحیح عبدالله الخالدی، ج2 ، ص1182.

2- مرتضی مطهری، فطرت،ص 97

3- همان،ص 95

4- برگرفته از: «ضیافت (درس‌های عشق از زبان افلاطون)،به ترجمه محمود صناعی، ص 80»

5- مرتضی مطهری، جاذبه و رافعه امام علی(ع)، صص57 51

6- مرتضی مطهری، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، ص 72

7- ویلیام جیمز، دورانت، به ترجمه عباس زریاب خویی، لذات فلسفه، ص 126

8- صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازی، الحاشیه علی الالهیات شفا، ص 83


نجمه السادات رادفر

 کارشناس فلسفه اسلامی


==================================================

برگرفته از سایت تبیان


*****************

تدوین توسط همرزم گرامی Mollasadra

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی